غم ...
-
زماني كه از مادر متولد شدم صدايي در گوشم طنين انداخت كه ميگفت: تا آخر عمر با تو هستم.از او پرسيدم تو كي هستي جواب داد: من غم هستم و من آن لحظه گمان كردم غم عروسكي است كه ما با آن سرگرم مي شويم ولي اكنون كه مفهوما را در زندگي انسانها مي توان درک كرد ،فهميدم كه ما عروسكي هستيم بازيچه غم... -----------------------------------------------------------------------------

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۵ ساعت ۹:۲۵ ب.ظ توسط محمد
|